سرويس اجتماعي صدای آزادی :
 پس از گفتگو با برخي از چهره هاي صاحب نام در عرصه ي فرهنگ و هنر ،‌اين بار با يكي از چهره هاي موفق دانشگاهي همكلام مي شويم
مهندس قامت پرويزي يكي از برگزيدگان مردم فهيم كرمانشاه در شوراي اسلامي شهر است . وي كه در زمينه ي مباحث شهري و شهرسازي جزو مجربين اين عرصه به شمار مي آيد ،‌نظرات قابل تامل و توجهي دارد .
مهندس پرويزي دانش آموخته ي معتبر ترين دانشگاه كشور است و سالهاست به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه در ديار خوبان _ -كرمانشاه _- و در دانشگاه رازي به امر تدريس مشغول مي باشد .
در كارنامه‌ي وي همچنانكه خواهيد خواند ،‌ نكات ارزنده اي وجود دارد و انتخاب وي به عنوان عضو شورا توسط مردم نيز بي شك بي دليل نبوده و از ديگاه  صاحبخردان  انتخابي متفاوت وكاملا  مثبت ارزيابي  مي گردد . اين بار همراه و همكلام با او دقايقي را سپري مي كنيم كه بي شك مفيد و ارزشمند خواهد بود .

مهندس قامت پرويزي

 

برداشت اول
*دوستي ازسابقه‌ي شما درزمينه کتاب صحبت مي کرد و البته تشويق ديگران به کتابخواني. حتي مي گفت براي اولين بار زماني که دانش آموزدوم دبستان بوده است کتاب انقلابي براي وي و همسالانش خوانده ايد.
- شايد انس گرفتنم با کتاب ازدوران راهنمايي باشد. يادم است کتاب »کودک، سرباز ودريا« يا »اينچه ممد« يا »تاريخ 18 ساله آذربايجان« را در دوره ي راهنمايي خوانده‌ام. هرچند تاريخ 18 ساله آذربايجان ، مقداري ثقيل بود ولي با 3 -2 بار مرور اين کتاب را خواندم . ازدوران دبيرستان هم با توجه به فضاي سياسي خوبي که بر قصر شيرين حاکم بود و ما هم به نوعي اهل ايدئولوژي بوديم براي مباحثه با کمونيست ها مجبور به مطالعه بوديم کتابهاي زيادي مي خوانديم . حتي در شهرهاي قصرشيرين ، گيلانغرب وروستاها کتاب توزيع مي کرديم . بعدها کتابهاي فلسفي ، تاريخي و عرفاني زيادي مطالعه کردم . مثنوي معنوي را پيش ازاذان صبح ختم کردم يعني هرروز صبح 50 بيت را طي مدت زماني خاص خواندم.
*مبناي خاصي براي انتخاب وخواندن کتاب داشتيد؟
-ازيکي دوسال بعد ازانقلاب توجهم معطوف به عرفان شد. به جرات مي توانم بگويم که پيشرفت هاي خيلي خوبي هم داشتم .از همنشيني بااقبال (لاهوري)، مولانا، نيکوس كازانتزاكيس  بسيار استفاده بردم و به بينش معنوي وعرفاني خوبي رسيدم.
*گفتيد که در تجهيز وايجاد کتابخانه فعاليت داشتيد ، اين فعاليت ها چه بود ؟
-کتابها را ازکانال هاي مختلف جمع آوري کرده و اينها را درشهرها وروستاهاي اطراف توزيع مي کردم. حتي درروستاي پدري کتابخانه‌اي تشکيل داديم وتمام بچه‌هاي روستا عضو کتابخانه شدند. اصلا کتابخواني بين بچه‌هاي روستا باب شد و همچنين باعث شد كه بچه‌هاي روستا يک سر وگردن بالاتر از بقيه بچه‌هاي منطقه باشند که الان هم نيروهاي سطح بالا و شخصيت‌هاي برجسته‌اي محسوب مي شوند .
* اينها را تشويق به خواندن چه کتابهايي مي کرديد ؟
- کتابهاي مقطع انقلاب مشخص است که بيشتر حول وحوش مسئله انقلاب دور مي زد، کتابهايي از حزب جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي يا کتب اهدايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي . مثلا به ياد دارم که سپاه ، 7-6 دوره از کتابهاي دکتر شريعتي و استاد مطهري را به ما اهدا کرده بود و من اينها را بين بچه ها تقسيم مي کردم .
* آن موقع درستان تمام شده بود؟
- مقطع دبيرستان بودم.
* چه کاري انجام مي داديد؟
- يک سال بعد از فارغ التحصيلي با کار ساختمان آشنا شدم. دوره هاي ساختماني ديدم كلاس‌هاي نقشه‌كشي، نقشه‌برداري، حسابداري و برق رفتم و به عنوان يک تکنيسين کار ساختماني انجام مي دادم. هر چند بيشترين توجهم به مسائل فرهنگي بود.
* الان مطالعاتتان معطوف به چه حوزه اي است ؟ پيگير مسائل عرفاني هستيد؟
- الان، به دليل مشغله‌هاي اجتماعي وکاري حجم مطالعه‌ام پايين آمده است ولي هر وقت دلتنگ مي شوم ،گريزي مي زنم.
* چه مي خوانيد؟
- مثنوي نزديک ترين دوستم براي اين کار است، ديوان حافظ، اوپانيشاد، قرآن، نهج البلاغه و...
* آخرين کتابي که خوانديد چه بود؟
- اين چند روزي که منزل بودم بيشتر کتابهاي تاريخي درمورد ايران باستان خواندم. عمدتا به دليل مسائل درسي روي تاريخ تمدن جهان کار مي کنم مثل تاريخ مغرب زمين و تحولاتي که آنجا رخ داده است از زمان روم و يونان باستان تا انقلاب كبير فرانسه و عصر معاصر. از آن طرف تمدنهاي بين النهرين ، سومر وآشور تا ايران باستان و شرق آسيا.
*اهل سفر بوديد؟
- بله، ايرانگردي را ازخيلي وقت پيش شروع کردم. مثلا تنها و پياده درکوير از اين روستا به آن روستا مي رفتم.
* چه سالي؟
- 61 تا 64.
* با چه نيتي به کوير رفتيد؟ همان نگاه عرفاني؟
- بله، بعدها حتي نوع كارهايم را اينگونه انتخاب مي کردم. يعني براي انتخاب کارها وشغلها نيز سعي مي کردم وارد محيط هاي جديدي شوم که شناخت فرهنگي و اجتماعي برايم داشته باشد. در اراک مدير بزرگترين پروژه فلزي کشور بودم . کارگاه هم خيلي به من وابسته بود به طوري که اگر يک روز غيبت مي کردم ضرر غير قابل جبراني به کارگاه وارد مي‌شد. يك شرايط کاري برايم در تنکابن پيش آمد. به کارفرما گفتم که مي خواهم به تنکابن بروم. او هم گفت که آنجا هرچقدر به تو مي دهند من بيشتر ازآن پرداخت مي کنم. من هم گفتم نصف حقوقي که شما مي دهيد. از من پرسيد چرا مي خواهي اين کار را بکني؟ و من هم گفتم اينجا ديگر چيزي براي من ندارد کارش را آموخته‌ام و ضمن اينکه ماندن در اينجا چيزي به شناخت و دانش و بينش من اضافه نمي کند مي خواهم محيط جديدي را تجربه کنم. از رفتن به تنکابن هم تجربيات جديد و خوبي به دست آوردم. درچهار گوشه‌ي کشور کار کرده‌ام. مثلا چند سالي که مسئول نظارت عالي دانشگاه پيام نور بودم. خانمم هميشه به طنز مي گفت که تو، آقاي واحدي (که صبح به خيرايران را اجرا مي کنه) وآقاي ولايتي (که وزير امور خارجه بود) سه نفري هستيد که هميشه درسفريد!. بعضي روزها 6 پرواز داشتم. گاهي يک نيمه شب که به فرودگاه مي‌رسيدم مي‌بايستي چهار صبح همان روز عازم استان ديگري مي شدم. بعد که مقداري دست وبالم بازتر شد نيم نگاهي به دنياي خارج هم داشتم.
* حالا به سفرهاي خارجي هم مي رسيم. فعلا مقداري درکوير بمانيم! چند وقت در کوير بوديد؟
- يک سال زاهدان بودم براي صدا وسيما کار مي کردم. خودم گاهي به خراسان مي رفتم. حتي به بهانه‌هاي مختلف سعي مي کردم درشهرهاي کويري توقف کنم. يک شب در سده بودم. سده شهر کوچکي است بين راه زاهدان – بيرجند – البته چون شرايط طوري شد که احساس نا امني شديد مي‌کردم از اين ماندن پشيمان شده بودم.
يادم مي‌آيد يک روز پياده در منطقه سبزوار روستاها را مي گشتم وپياده تا روستاي مزينان رفتم.
*يک حس نوستالوژيک شما را به اين مناطق مي کشاند يا برحسب اتفاق بود؟
- اتفاقي نبود. يک حس خداجويي مرا به آنجاها مي کشاند و يا به عبارتي »دغدغه‌ي آن نمي‌دانم كجاي ناپيدا«، براي يافتن دوست. کويرخيلي چيزها دارد.
* ازاين تجربيات کوير و چيزهايي که ديده‌ايد بگوييد.
- خيلي گفتني نيست؛ خصوصا روزنامه‌اي نيست. صحبت دل است.
* خب، بپردازيم به سفرهاي خارجي.
- در راستاي همان انگيزه‌هاي مبتني بر شناخت، از وقتي که به لحاظ مادي امکانش فراهم شد يکسري مسافرت‌هاي خارج ازکشور را شروع کردم .به جرات مي توانم بگويم ارزش سفرهاي خارجي براي من کمتر از تحصيلات دانشگاهي نبود. خصوصا من که با ديد معماري و شهرسازي قدم به فضاي اروپايي مي‌گذاشتم از سنگ فرش ودريچه منهول خيابان تا استفاده از انرژي خورشيدي و تکنولوژي‌هايي که استفاده مي شد وحتي رانندگي وفرهنگ عبور از خيابان برايم درس و تجربه به دنبال داشت .مي توانم بگويم که رانندگي را دراروپا آموختم. هميشه در رانندگي شتابزده بودم و تند رانندگي مي‌کردم. ولي آنجا متوجه شدم که مي توان از رانندگي لذت برد و ترس نداشت.
برداشت دوم وسوم
*تجربه‌تان از شوراي شهر با برداشتي که درگذشته داشتيد چقدر تفاوت دارد؟
- تصورم اين بود که فضاي سختي است و هميشه تلاش مي کردم که مردم کمک کنند تا مجموعه خوبي بالا بيايد. يعني هرکجا سخنراني مي‌کردم به همه توصيه مي‌کردم که در انتخاب يک مجموعه‌ي خوب پرتلاش ظاهر شوند و نگذارند اتفاقات دوره‌هاي گذشته تکرار شود. خوشبختانه مجموعه فعلي هم متعادل است. جالب‌تر ازهمه اينکه تخصص‌ها هم انگار چيده شده‌اند. قطعا شرايط اين مقطع، شرايط کار وتعقل است. حتي اعضايي که دردوره‌هاي گذشته بوده‌اند مي گويند هيچ وقت سابقه نداشته در کميسيوني سه ساعت بنشينيم و به صورت جدي روي مسائل مربوط به جامعه کار کنيم.
* شوراي شهردر قضيه استعفا- برکناري صارمي مقداري عجله نکرد؟ چون آقاي صارمي مي گفت مجبور به استعفا شده است.
- بله،آقاي صارمي مجبور به استعفا شد. از همين تريبون مي‌گويم که از آقاي صارمي خواسته شد که استعفا بدهد. شايد مقداري شتابزده بود، از اين نظر که انعکاس آن ميان مردم مقداري براي ما سنگين تمام شد. با توجه به اينکه ذهنيت مردم از شورا مثبت نبود و نگران بودند که شورا بيايد و دوباره همه چيز را به هم بريزد. اولين اقدام هم منطبق با همان ذهنيت بود. ولي کم کم اين ذهنيت در جامعه از بين رفت يا در حال از بين رفتن است. طي اين مدت هم که سرپرست موقت منصوب شد هيچ کاري آسيب نديده و کارها روي اصول پيش رفته است.
* يعني از سرپرست فعلي دفاع مي کنيد؟
- خير، بحث دفاع نيست بلکه مجموعه خودش را جمع و جور کرد. مجموعه فهميد که با يک عده ناظر فهيم و آگاه طرف است. مثلا يکي از اقداماتي که بنده انجام دادم در همان روزهاي نخست کليه سرپرستان منطقه را جمع کرديم و به صورت تاکيدي گفتيم که از اين به بعد کار بي‌کيفيت نمي پذيريم. رقابت را بايستي برسر بالا بردن کيفيت قرار دهيم. درهمين مدت هم بسياري از کارهاي بي‌کيفيت تعطيل شد. حتي به مردم گفتيم هرجا کار بي‌کيفيت از شهرداري ديديد اطلاع دهيد. الان همه حواس‌شان جمع به کار باکيفيت است.
* معناي اين صحبت شما اين است که آقاي صارمي کار بي کيفيت ارائه مي داد؟ زمان آقاي صارمي، کيفيت مدنظر نبود؟
- آقاي صارمي يک بار درمصاحبه‌اي در پاسخ به خبرنگاري که پرسيده بود شما به مديريت فرايند گرا اعتقاد داريد يا نتيجه گرا گفته بود اهل بزک کردن نيست. حالا بگذريم از اينکه معلوم نيست اين اصطلاح »بزک کردن« چه جايي درتئوري‌هاي مديريتي دارد.
* ولي عملا با توجه به صحبت‌هاي شما به تعبير آقاي صارمي، وي اهل »بزک کردن« بود.
- خصوصا ازوقتي که بحث بازگشت شوراي شهر مطرح شد تفکر بزک کردن خيلي سرعت گرفت. در روزهاي آخر سرعت کارهاي ظاهري و صوري خيلي بالا رفت.
* با چه نيتي ايشان اين کارها را مي کرد؟
-نمي توانم بگويم با چه نيتي، چون هر نيت نزد انجام دهنده است ولي به حدي به شتابزدگي و سرعت در کار توجه مي‌شد که کيفيت به طور کلي قرباني شده بود و سرمايه‌ها به طرز تاسف آوري درحال هرز و هدر رفتن بود.
* چرا اعضاي شوراي شهر ازجمله شما درباره‌ي استعفا يا برکناري آقاي صارمي صريح صحبت نمي کنيد؟
- همين الان هم دوست نداريم.
* به چه دليل؟
- شايد دليلش اين بود که شرايط به شکل ناخواسته‌اي جلو مي‌رفت. ما مجبور به گونه‌اي از تصميم گيري شديم که به نوعي عقلايي نبود. شرايط روزهاي نخست اين طوري بود خوشبختانه تفکراتي که مقداري تهاجمي بودند و تصميمات شوراي شهر تحت تاثير آن تفکرات بود الان به اعتدال رسيده است. البته باز هم جا براي کار وجود دارد. الان راحت‌تر مي توان از عملکرد شوراي شهر صحبت و دفاع کرد.
* گفته مي شود اختلافات شوراي شهر و شهردار سابق، درواقع اختلافات نظام مهندسي و صارمي بود؟
- نه، اصلا اينگونه نبود. اتفاقا در نظام مهندسي من، هميشه، محور تقابل با آقاي صارمي بودم ولي درمقام شورا اين تفکر وجود نداشت. اصلا تفکر برخورد با صارمي، تفکر نظام مهندسي نبود. يعني به عنوان يک گروه 5 نفري که مي خواستند با وي برخورد کنند ابدا اين مسئله نبود.
*فصل بهار و تابستان، معمولا فصل کاري و عمراني شهرداري است و نيمه دوم سال، شهرداري عملا درگير کارهاي خدماتي مي شود. با شرايطي که پيش آمد فصل کاري ازدست نرفت؟
- فصل کاري را از دست نداديم. کارها خوب جلو مي رود. کارهاي عمراني طبق روال پيش مي رود وهيچ کاري آسيب نديده است. البته اگر جايي کاري تعطيل يا جابجا شده، به اين دليل است که احساس کرده‌ايم کار غير ضروري بوده است .مثلا کارهايي مثل بعضي از کف سازي‌ها که مانع تداوم آن شده‌ايم به دليل کيفيت پايين کار بوده است. درکنار اين آنچه که مردم مي بينند مثل ساخت پل، کار طبق روال معمول در حال پيشروي است. آقاي استاندار هم به معاون عمراني تاکيد کرده‌اند که اعتبار مورد نياز تکميل پل از هر محلي که شده بايستي تامين شود. آسفالت، کف سازي‌ها و پارک سازي‌ها نيزشتاب بيشتري گرفته است.
* فکر مي کنم ذکراين نکته ضروري است که درزمان آقاي صارمي، حمايت به اصطلاح غير متعارفي از شهردار مي شد. بودجه‌هاي آنچناني در اختيار شهردار قرار مي‌گرفت. حتي شنيده‌ام که بودجه راه‌هاي استان، درقالب طرح آسفالت وساخت پل در اختيار وي قرار مي گرفت.
- درخيلي جاها به خوبي از وي حمايت مي شد. يکي از نگراني‌هاي ما اين بود که اين حمايت‌ها برعکس شود ولي خوشبختانه اين اتفاق نيفتاد .با خوش‌نيتي استاندار و فرماندار و هوشمندي اعضاي شوراي شهر بابي باز شد که حس اعتماد متقابل بوجود آيد.
* ولي در سطح رسانه‌ها چيزي که مي‌بينيم انتصاب آقاي صارمي به عنوان مشاور استاندار درامور شهرداري‌هاي استان است. اين تقابل با شوراي شهرنيست؟
- نمي توانيم اينگونه اطلاق کنيم. به هرحال آقاي صارمي شخصي بوده‌اند که در اين استان تجربياتي به دست آورده اند. در سمت مشاور هم بعيد مي‌دانم براي شورا و شهرداري زيان بار باشند. حتي من اين رابه فال نيک مي گيرم.
* بودجه سالانه شهرداري معمولا درفصل پاييز آماده مي شود تا درفصل زمستان به شوراي شهر ارائه شود. الان داريم وارد فصل پاييز مي شويم و شهردار هنوز انتخاب نشده است با اين مشکل مي‌خواهيد چه کار کنيد؟
- ببينيد دراين مدت تحولات وتغييرات بنيادين همه جانبه بوده است.يعني ازجابجايي  شهردار ونيروها تا وارد شدن شورا به فضاي کار. تمام اينها، وقفه‌هايي درکار ايجاد مي‌کند. الان با حضور دوستاني که تخصص مالي خوبي دارند برنامه‌هاي مربوط به بودجه و اعتبارات شهرداري در کميسيون اقتصادي شورا به خوبي پيگيري مي‌شوند.
* همدان با جمعيت فکر مي‌کنم 500 هزار نفري تصويب شد که جزو کلان شهرهاي ايران باشد. ازاين طرف، براي کلان شهرشدن کرمانشاه با يک ميليون جمعيت در زمان ترک نژاد تلاشهايي شد ولي عملا تصويب نشد. شوراي شهر دغدغه‌اي در زمينه کلان شهر شدن کرمانشاه دارد؟
- ببينيد، ما نمي توانيم به واژه بچسبيم. کلان شهر يک واژه است. مهم اين است که تحولات بنيادي در شهر رخ دهد و اين باور در ما به وجود بيايد که نياز به تغيير داريم. درکرمانشاه با واژه‌ها بيشتر بازي مي‌کنيم تا اينكه وارد عمل شويم. گنده حرف زدن براي ما به يک عادت تبديل شده است. هيچ وقت نمي‌نشينيم واقعيت‌ها را ببينيم و بعد نتيجه‌گيري کنيم. البته درکشور هم اينگونه‌ايم. تا شروع به صحبت مي‌کنيم از بزرگان گذشته  مي‌گوييم ولي وقتي به خودمان مي‌رسيم که چه هستيم معلوم نيست. اين هميشه آسيبي براي ما بوده است. شعاري که سوئدي‌ها دارند برعکس اين است. آنها مي‌گويند هيچ نبوده‌ايم و تمدن و سابقه درخشاني نداشته‌ايم ولي الان مي خواهيم همه چيز باشيم. ما ادعايمان اين است که همه چيز بوديم ولي اينکه الان مي‌خواهيم چه باشيم معلوم نيست. اين عادت در شهر کرمانشاه قوي‌ترازبقيه جاها است. جاهايي که پيشرفت کرده‌اند، مقداري خود را واقعي‌تر ديده‌اند. ولي ما حتي بلد نيستيم خود را واقعي ببينيم. نمي‌خواهيم بپذيريم که وضع فعلي همدان از ما بهتر و سرعت رشد آنها از ما بيشتر است. آرام آرام دارد تمام امتيازات کرمانشاه را مي‌گيرد و ما در حال تبديل شدن به يک شهردست دوم هستيم که زيرمجموعه شهر همدان است. اين به عينه ديده مي شود.
* تکليف چيست؟
- همت همه جانبه‌اي مي طلبد. تغيير در زير ساخت‌هايي که تمام شرايط اقتصادي، سياسي و فرهنگي را در بربگيرد. ما آدم خيلي جدي کم داريم. منتقد جدي داريم ولي آدمي که جدي کار کند کم داريم. مسئوليت ناپذيري درد جامعه‌ي ماست. اگر از آن پيرزن جعفرآبادي تا من عضو شورا و شماي رسانه‌اي و استاندار و شهردار و... به اين باور نرسيم، بيرون آمدن از اين وضعيت سخت است.
* الان در شوراي شهر چند کميسيون فعال است؟
با توجه به اينکه 9 نفر هستيم 9 کميسيون را تعريف کرده‌ايم كه عمدتا با توجه به توانايي‌هاي افراد اداره مي شود.
* انتقادي که به کميسيون‌ها وارد مي شود اين است که مشاوريني درکميسيون‌ها به کار گرفته مي‌شوند که متخصص نيستند .اين افراد يا قبلا در رده‌هاي پايين شهرداري بوده‌اند يا تحصيلات آکادميک ندارند.
- موردي سراغ داريد يا کلي عنوان مي کنيد؟
* موردي هم مي توانم بگويم. مثلا مشاور کميسيون فرهنگي فردي بوده که گويا قبلا عکاس پروژه‌هاي عمراني در روابط عمومي شهرداري بوده اند.
- به هرحال تمام شهروندان کرمانشاهي مي توانند مشاور کميسيون فرهنگي باشند.
* بهتر است تعارفات راکنار بگذاريم. به هر حال اين افراد ابلاغ دريافت کرده اند.
- از اين مورد خاص، اطلاعي ندارم که بخواهم دفاع کنم ولي عموما، يک مشاور ثابت که بخواهد آنجا باشد و حقوقي دريافت کند به اين شکل کم داريم.
عمدتا به تناسب نياز کميسيون‌ها از افراد مختلف از نيروهاي شهرداري تا متخصصين اهل فن دعوت مي شوند.
* اين چيزي که شما مي‌گوييد پذيرفتني است. ولي اين کار در کميسيون‌ها انجام شده است؟
- يعني از افراد ضعيف استفاده شده است؟
* خير، استفاده ازافراد مختلف با اين تعريف شما، برداشت مطلوب و درستي از مشاورين کميسيون‌هاست آيا اين برداشت ، عملياتي شده است؟
- در کميسيون معماري وشهرسازي که خودم مسئوليت آن را برعهده دارم مهندس اکبري را که فوق ليسانس معماري و شهرسازي دارد و مدتي مدير فني شهر سازي شهرداري کرمانشاه بوده‌اند به عنوان مشاور به کميسيون آورده‌ام. من اين انتخاب را بجا مي بينم.
* ساير کميسيونها؟
- بعضي کميسيونها، مشاور خاصي به آن صورت ندارند. مثلا در کميسيون ورزشي شخص در کنار کميسيون نيست، بلكه از صاحب نظران ورزشي استفاده مي شود.
* ولي آقايي که مشاور کميسيون ورزشي است مدت کوتاهي معاون تربيت بدني شهرداري کرمانشاه بوده است. يکي از مصوبات کميسيون ورزش نيزاين بوده که به ورزشکاران کرمانشاهي که در مسابقات المپيک يا جهاني مدال کسب مي کنند زمين و هداياي نقدي بدهند و درحاليکه شوراي شهر بيش از آنکه به دنبال ورزش قهرماني باشد بايد در پي توسعه ورزش همگاني باشد اصلا در شرح وظايف کميسيون ورزش شوراي شهراين مسئله است.
- دقيقا. ولي همين آقايي که مثال آورديد از جوانان بسيار پويا وپرتوان درزمينه‌ي ورزشهاي همگاني است. من به شخصه کار وي را در اين زمينه قابل قبول ديده ام. در اين مقوله هم در کنار کميسيون ورزشي است. ايراد خاصي دراين قضيه به چشم نديده‌ام. اگر ايراد خاصي سراغ داريد بگوييد.
* ببخشيد مهندس که مي خواهم اين را بگويم ....
- راحت صحبت کنيد.
*درسيستم فعلي شوراي شهر ارادت سالاري مقداري جاي شايسته سالاري را نگرفته است!؟
- نمي توانم به صورت مطلق بگويم نه. بهر حال اعضاي شورا هم از بدنه‌ي اين جامعه هستند وبا عيب و ايرادهايي که به آن وارد است. به قول شما در جامعه ما ارادت سالاري جلوتر از مسائل ديگر است. مگر دربقيه سطوح جامعه چه خبر است.
* تعدادي از افرادي که اکنون دور اعضاي شوراي شهر جمع شده‌اند کساني هستند که از جمله نزديکترين افراد به آقاي صارمي بودند. شما الان در صحبت هايتان گفتيد که شتاب فعاليت‌هاي وي در اواخر عمر مسئوليتش عليه منتخبين مردم بود...
- نمي توان گفت عليه منتخبين مردم، نتيجه‌اش طوري بود که ما را بيشتر زيرسوال ببرد.
* اين مجموعه اي که گفتم جزوهمفکران آقاي صارمي بوده‌اند از جمله مشاورکميسيون ورزش. حتي من شنيده‌ام در اين حد نزديک بوده‌اند که با هم به ورزش صبحگاهي مي‌رفتند. ...
- اين که ايرادي ندارد.
* اما همين شخص با اين منظومه فکري که ازنزديکان شهردار سابق بوده، چگونه در يک فاصله بسيار کوتاه که غير منطقي به نظر مي رسد ازآن مجموعه جدا مي‌شود ودرحلقه‌ي نزديکان شوراي شهر در مي آيد؟
- من به دنبال دفاع از شخص خاصي نيستم ولي آنچه که من از ايشان ديده‌ام اين است که نيروي پرکاري است. نيروي پرکار چه ايرادي دارد درآن مقطع پرکار بوده، والان هم هست.
حالا شايد برداشت من درست نباشد.
* بحث من هم شخص نيست. مثلا درکميسيون فرهنگي، مصوبه اين بوده که کلاسهاي خطاطي، گلدوزي، نقاشي و... برگزار کنند! اين خيلي بد است که کميسيون فرهنگي شوراي شهر وارد اين مقولات شود.
- دامنه‌ي کارهاي فرهنگي محدود نيست. وقتي مي‌گوييم فرهنگي و اجتماعي شايد گلدوزي وخطاطي ونقاشي جزئي از اين کار باشد. نمي‌توان محدوده مشخص کرد.
* بحث برسر محدوده نيست ...
- بحث اهم مهم بودن مسائل است. البته موازي کاري هميشه آسيب رسان بوده است. بعضا پيشنهاداتي به کميسيون مي رسد که شخصا معتقدم از ابتدا بايستي راه اين پيشنهادات بسته باشد و جامعه‌ي ما به اين کارهاي موازي عادت کرده است.
* اينجا شوراي شهر است که موازي کاري انجام مي دهد.
- نمي توان دفاع محکمي کرد که اينگونه نيست. اين اتفاق هم گاهي مي‌افتد مي‌افتد. اينجا ديدگاه مسئول کميسيون هم مي تواند موثر باشد. مثلا اگربنده درکميسيون فرهنگي، اجتماعي بودم اولين کارم را تشکيل شوراهاي محله قرار مي دادم.
* اصولا در جلسات شوراي شهر بحث يا نظارتي روي مصوبات کميسيونها وجود دارد؟
- بله، درجلسات شورا درباره مصوبات کميسيونها بحث مي شود...
* ولي من الان مثالهايي از مصوبات غير کارشناسي کميسيونها زدم. چرا شوراي شهر مانع اين کارها نشده است؟
- باز تاکيد مي‌کنم ضعف يا قوت يک کميسيون به ديدگاه‌هاي مسئول کميسيون بر مي‌گردد و سطح دانش و بينش آن فرد را نسبت به مقوله‌اي که وارد شده نشان مي‌دهد.
* شنيده مي شود اختلاف نظرها در شوراي شهر بالا گرفته است؟
- الان چيزي براي اختلاف نظر حاد نداريم. شايد مهمترين تصميمات همان برکناري وانتخاب شهردار وانتخاب رئيس شورا بوده است. الان کارها عمدتا انجام شده است وکارهاي جنجالي باقي نمانده است.
* تجارب قبلي شوراي شهر نشان مي‌دهد که بسياري از اختلافات حتي بعد از انتخاب شهردار به وجود مي آيد؟
- بنده تاکيدي که در انتخاب آقاي فخري داشتم و به وي نيز گفتم اين بود که زيرمجموعه و گوش به فرمان اعضاي شوراي شهر نباشد. به او گفتم اين توان را داري که با حفظ احترام متقابل با اعضاي شوراي شهر، قدرتمند عمل کني يا مي‌خواهي رضايت ما (اعضاي شوراي شهر) را تامين کني؟ اگر قرار باشد که تامين کننده نظرات ما باشي که نمي‌تواني شهر را اداره کني. خيلي از دوستان ما، مطمئنا به دنبال چنين چيزي نيستند شايد در بعضي‌ها چنين تفکراتي باشد ولي بايد به مسيري که گفتم وارد شود .
* يعني اختلاف نظر آنچناني نداريد؟
- اصلا اختلاف نمي شود که نباشد.
* گفته مي شود يکي از دلايل غير علني کردن جلسات شوراي شهر بالا رفتن دامنه‌ي اختلافات اعضاي شوراي شهر است؟
- به هيچ وجه، ابتدا چون مي‌خواستيم در شرايط جنجالي قرار نگيريم، حضور رسانه‌ها را محدود خواستيم ولي الان خود رسانه‌ها عادت کرده‌اند وبه جلسات نمي‌آيند در كل هيچ محدوديتي براي رسانه‌ها وجود ندارد.
* مدتهاست در ميان رسانه‌هاي استان خبرهايي شنيده مي‌شود مبني بر اينکه پشت صحنه تحولات واتفاقات شوراي شهراعضاي شوراي سابق وعده‌اي ديگر خارج از 9 نفر اعضاي شوراي شهر هستند. پاسخ شما به اينکه گفته مي‌شود تصميمات خارج از شوراي شهر گرفته مي‌شود، چيست؟
- حقيقتا به اين صراحتي که شما مي‌خواهيد نمي‌توانم جواب بدهم. نمي‌توانم به صراحت بگويم اين اتفاق مي افتد يا خير. به هر حال هرکسي يکسري مشاور و هم فکر دارد و طبيعتا با آنها همسازتر است. بنده نيز در خارج از شوراي شهر با کساني مشورت مي‌کنم وبه تصميم‌هايي مي‌رسم آن را به شورا انعکاس مي‌دهم ولي اينکه بعضي وقتها اين براي شوراي شهر خطرساز مي شود يا نه شايد در بعضي جاها نگراني‌هايي وجود دارد. اين نگراني‌ها را خود من هم لمس کرده‌ام ودربعضي جاها تذکر هم داده‌ام و حتي به صورت گلايه شديد هم بوده است.